شماره 514    |    26 آبان 1400
   

جستجو

سیصد و بیست و هشتمین برنامه شب خاطره - 1

روایت اولین ساعات جنگ

هواپیمای من خیلی صدمه دیده بود. یکی از دوستانم که در بالای پایگاه به عنوان گشت هوایی پرواز می‌کرد به ما گفت این هواپیما خیلی صدمه دیده و اگر احتمالش هست، بیرون بپرید و هواپیما را ترک کنید. من با کسی که همراهم بود و خدا رحمتش کند بعداً شهید شد، مشورت کردم و قرار شد تا جایی که قابل پرواز باشد پرواز می‌کنیم. بعد از این‌که نشد بیرون می‌پریم و به هر حال تصمیم گرفتیم بنشینیم. وقتی خواستیم نزدیک فرودگاه بیاییم، به خاطر صدماتی که هواپیما دیده بود و سیستم هیدرولیکش از کار افتاده بود، چرخ‌های هواپیما پایین نمی‌آمد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم بدون چرخ بنشینیم.

مروری کوتاه بر کتاب «راکبان نینوا»

تاریخ شفاهی رزمنده جانباز حاج صمد عباسی

کار مصاحبه و تدوین «راکبان نینوا» را دکتر جلال کاویانی بر عهده داشته است. چاپ اول کتاب در 1399 توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان غربی، در332 صفحه و شمارگان 200 نسخه به طبع رسیده و با قیمت 330000 ریال راهی بازار کتاب شده است. «راکبان نینوا» از طراحی جلد مناسبی برخوردار است و از برخی عکس‌ها در هر دو طرف جلد کتاب کار شده است. فهرست در سه صفحه به شکل تفصیلی عنوان‌های اصلی و فرعی پنج فصل کتاب را در بر می‌گیرد. سپس مقدمه سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس و بعد از آن، پیشگفتار تدوین‌کننده می‌آید.

خاطرات صمد شفیعی

صمد شفیعی، رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس، مهمان صد و پنجاه و نهمین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1386) بود. او درباره آزادسازی خرمشهر و شلیک آرپی‌جی به یک تانک خاطره گفت و ماجرای آتش آرپی‌جی به رسول ملاقلی‌پور را روایت کرد. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

مهران، شهر آینه‌ها – 9

نیروهای تدارکات، لباس و چکمه و کمپوت آورده بودند و بین بچه‌ها تقسیم می‌کردند. یک دست لباس و یک جفت چکمه گرفتم. لباس غواصی را در آوردم و تحویل آنها دادم. با ژاله و مرادی، به طرف جلو حرکت کردیم. بارش باران قطع شده بود. گردان 417، در نزدیک پادگان غشله درگیر بود. تا این ساعت، عملیات خوب پیش رفته بود.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.