در جستجوی هویت فراموش شده
|
لهجه، بخش انکارناپذیری ازهویت یک شهر و در واقع شناسنامهای گویا برای پی بردن به هویت شهروندانش محسوب میشود. زیرا به محض اینکه فردی شروع به صحبت کردن میکند به منطقه محل تولد وی پی میبریم. در نیم قرن اخیر تحولات و ارتباطات موجب شده تا بسیاری از لهجهها دستخوش تغییر یا روبه فراموشی روند. زیرا توجه به زبان معیار فارسی موجب شده است تا لهجهها چندان مورد تاکید نباشند. البته تاثیر پذیری زبان از کلمات بیگانه و ورود لغات متعدد در زبان مادری خود دلیلی برای کم رنگ شدن موضوع لهجه است.آنچه موجب شده تا موضوع لهجه مورد نظر این نوشتار باشد سنخیت لهجه با مصاحبهها در تاریخ شفاهی است. وقتی مصاحبهها با زبان محاوره ای یک منطقه ثبت میشود نشان از اصالت مصاحبه وثبت لهجه در تاریخ شفاهی است.اهمیت این موضوع آنجا نمایان میشود که لهجهها در زبان اصلی مضمحل شده و دیگر برای پیدا کردن افرادی که بتوانند با لهجه یک منطقه صحبت کنند نیاز به جستجواست. به هر حال تغییرو تحولات جوامع موجب میشود تا به مرور شاهد کم رنگ شدن لهجهها باشیم. برخی از لهجهها بخاطر جذابیتی که دارند با اقبال عمومی مواجه هستند و حتی تاثیر بسزایی برلهجههای مجاور خودشان دارند. تغییر لهجه و روبه فراموشی رفتن لهجهها درشهرهای مهاجرپذیر ملموس تر است این موضوع موجب شده تا در شهری همچون مشهد دیگر لهجه مشهدی قابل تشخیص نباشد بواسطه وجود گروههای مهاجرهمچون افغانی، عرب، کرد، ترک، بلوچ و...لهجه مشهدی در معرض فراموشی است. مهمترین دلایل روبه فراموشی رفتن لهجه مشهدی را میتوان در عوامل زیر جستجو کرد. - عدم توجه والدین به فراگیری لهجه و انتقال آن به فرزندان - وسعت ارتباطات کلامی و اشتیاق نسل جدید به فراگیری زبانهای خارجی - عدم جذابیت و کاربردی بودن لهجه در مکالمات محاوره ای - وجود لغات و کلمات ثقیل - عدم برنامه ریزی در رسانههای محلی جهت انتقال لهجه - وجود لهجهها متفاوت و تاثیرپذیری این لهجه بواسطه حضور مهاجرین مختلف در حال حاضر لهجه مشهدی به صورت جدی کاربرد ندارد، و بجز برنامههای طنز و در برخی ازخانوادههای مشهدی که در محلههایی چون نوغان، سرشور، عیدگاه و سرآب زندگی میکنند این لهجه نتوانسته است جایگاه حقیقی خود را در رسانهها تثبیت کند. کاربردی نبودن لهجه مشهدی و استفاده ازآن در برخی ستونهای طنز روزنامهها و رسانههای محلی موجب شده است تا لهجه مشهدی در انزوا قرار گرفته باشد. از جمله اقدامات مهم سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری مشهد در سالهای اخیر انتشار کتابی تحت عنوان "معرفی محلات قدیمی مشهد" به لهجه مشهدی است. این کتاب در سال1388توسط انتشارات به نشر آستان قدس رضوی با کوشش میرحسین ظریف منتشر شده است. ازجمله ویژگیهای این کتاب اختصاص آن برای مخاطب خاص از جمله گروه سنی دانش آموزان است. کتاب در 88 صفحه مصور همراه با کاریکاتور تدوین شده است. از جمله مشخصات این کتاب را میتوان به چند نکته اشاره کرد: 1-مخاطب کتاب با توجه به اهداف سازمان فرهنگی شهرداری مشهد وتوجه به مباحث هویتی شهر انتشار چنین کتابهایی علاوه بر اینکه نوجوانان را با لهجه مشهدی آشنا میکند زمینه ای است برای آموزش و توجه جدی به لهجه مشهدی. 2-استفاده از طنز هر چند قالب طنز کتاب را از حالت مهم بودن دور میکند وتا حدی مخاطب به صورت جدی در موضوع تامل نمیکند ولی برای شروع، چنین کتابهایی مهم و مورد نیاز هستند. 3-بیان تاریخ و وجهه تسمیه محلات ششگانه شهر مشهد با لهجه مشهدی 4-آموزش لهجه مشهدی در قالب کتابی با رویکرد تاریخی کتاب "معرفی محلات قدیمی مشهد" داستان ماموریت یک خانواده مشهدی به خارج از استان است که این خانواده فرزندشان را مدتی نزد پدربزرگشان که از معمرین مشهد بوده است میگذارند. در واقع این کتاب گفتگویی است بین یک پدر بزرگ با نوهاش که در آن به صورت سئوال و جواب به محلههای مختلف شهر مشهد پرداخته شده است. بخش پایانی کتاب به برخی از لغات و اصطلاحات مشهدی اختصاص دارد که همراه با معنی بیان شدهاند. اولین جملهای که در بخش لغات معرفی شده عبارت: «یره گه با نگاهت چغوک دلموزدی! !» است. (ای کسی که با نگاهت من را شیفته خود کردی، چغوک یعنی گنجشکی که با نگاهت دل من را بردی) و در ادامه نویسندگان بیش از هفتاد واژه مشهدی را در قالب داستان معرفی کردهاند. اگر این موضوع به صورت جدی مورد واکاوی قرار گیرد ونویسندگان محلی بتوانند تحقیقاتی به این سبک برای گروههای مختلف سنی طراحی کنند یکی از مهمترین راههای حفظ و انتقال لهجه مشهدی محسوب میشود. انعکاس لهجه مشهدی در اشعارمذهبی و حتی تاریخی دارای بارمعنایی است که میتواند در حفظ لهجه موثر باشد. البته لهجه مشهدی به جز موارد بیان شده در شعر و ادبیات محلی هم کاربرد دارد در نقش شعرا و ادبا را در این موضوع بیشتر نمایان میسازد.
ما ازو داش غل مایم که بجنگ ارسا چاردمن ساخته بودم خودما مثال خرسا آروم از غروپوف ما نبودن همسدهها ما بزی حضرت برار گوش نصیحت ندرم (من از آن داش غلامهایی هستم که برای جنگ با دولت روسیه مثل یک خروس جنگی کاملا آماده شده ام از سرو صدای ما همسایه ها ازآرامش نداشتن من برای امام رضا (ع)دست به هرکاری میزنم) این شعر به لهجه مشهدی اشاره به بمباران گنبد حرم مطهر توسط روسها در سال 1331ه ق دارد . بی تفاوتی نسبت به این موضوع موجب میشود تا در سالهای آینده شاهد از بین رفتن کامل لهجه مشهدی باشیم. حتی این موضوع رامیتوان جدی تر و با رویکرد حفظ لهجهها در قالب طرحهای تاریخ شفاهی انجام داد. مصاحبه با معمرین مشهدی میتواند مهمترین فایلهای صدا را با لهجه مشهدی حفظ و برای آیندگان بایگانی ونگهداری نمود.
غلامرضا آذری خاکستر
|