شماره 140    |    6 آذر 1392



نبرد سه‌کانیان، روایتی تازه یک ارتشی از غرب کشور

مناطق عملیاتی غرب کشور همیشه حرف‌های تازه‌ای برای گفتن دارد. «نبرد سه‌کانیان» خاطرات سرهنگ یونس غفاری از مجموعه کتاب‌هایی است که لایه‌های پیدا و پنهان جنگ و نقش و رشادت‌های رزمندگان غیور ارتش جمهوری اسلامی ایران را در این منطقه به‌خوبی به تصویر کشیده است. این کتاب به‌قلم امیر رجبی تدوین و انتشارات «ساوالان ایگیدلری» (پهلوانان سبلان) اردبیل منتشر کرده است.

سه‌کانیان نام کوهی است در غرب کشور مشرف به حاج‌عمران در پیرانشهر و سردشت که از موقعیت استراتژیک برخوردار و نماد مظلومیت منطقه است. در این منطقه حساس و نقطه صفر مرزی تحولات عظیمی به وقوع پیوسته به‌طوری که در جنگ هشت ساله این منطقه به دست رزمندگان ایران و دشمنان دست به دست می‌شد اما در یک هجمه سنگین، رزمندگان ما توانستند بر این منطقه احاطه داشته باشند و این کوه استراتژیک را از دست دشمن بگیرند.

کتاب «نبرد سه‌کانیان» حاصل بیش از بیست و پنج ساعت مصاحبه امیر رجبی با سرهنگ یونس غفاری است. این کتاب در 6 بخش تدوین شده است. در بخش اول یونس غفاری از دوران کودکی، تحصیلات، فعالیت‌ها و مبارزات انقلابی‌اش در اردبیل و از اعزامش به خدمت سربازی سخن می‌گوید. در ادامه از درگیری‌های غرب کشور و حضور در این مناطق خاطراتی را بیان می‌کند.

خاطرات غفاری در فصل دوم، از اواخر بهار سال 59 و در شهر تکاب شروع می‌شود. در آن روزها که مردم غرب به‌ویژه شهر تکاب به خاطر ناامن‌ بودن غرب کشور و وجود عناصر ضد‌انقلاب حال و روز خوشی نداشتند. وی در این فصل به درگیری‌های نیروهای ارتشی با ضدانقلاب، عملیات‌ها و حملات ضدانقلاب در ماه محرم به‌خصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا اشاره می‌کند.
فصل‌های سوم و چهارم این کتاب دربرگیرنده خاطرات غفاری از دوران خدمت سربازی‌اش در اواخر تابستان 1359 و شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. با شروع جنگ تحمیلی نیروهای ارتش شهر تکاب را ترک کرده و به مناطق غرب کشور و شهر مریوان می‌روند. در این فصول خاطراتی از درگیری‌هایش با نیروهای عراقی در شهرهای کردستان، مریوان و بلندی‌های قوچ سلطان، بمباران زندان دوله‌تو و اتمام خدمت سربازی را می‌خوانیم. غفاری پس از اتمام خدمت سربازی و بازگشتش به اردبیل و استراحتی چند ماهه، راهی شهر قم شده و در حوزه علمیه مشغول به تحصیل می‌شود. در همین روزها او با بچه‌های سپاه و بسیج ارتباط برقرار می‌کند و هوای رفتن به جبهه دوباره به سرش می‌زند و این‌بار به همراه گروهی از بچه‌های بسیج و به‌عنوان مبلّغ راهی جبهه‌های جنوب شده و در عملیات والفجر مقدماتی شرکت می‌کند. یکی از خواندنی‌ترین صفحات این کتاب درباره گردان حنظله است. غفاری در صفحه‌ی 138 می‌گوید: «.... در یادداشت‌های باقی‌مانده از یکی از شهیدان گردان حنظله آمده بود: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب را جیره‌بندی کرده‌ایم. نان را جیره‌بندی کرده‌ایم. عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه‌ات پسر فاطمه، سلام‌الله علیها.»
در فصل‌های پنجم و ششم، یونس غفاری خاطراتش را از پیوستن مجددش به نیروی زمینی ارتش، حضور در عملیات والفجر چهار، بازگشت دوبارش به غرب کشور و این‌بار لشکر 64 ارومیه، عملیات‌های والفجر دو، ظفر سه، قادر، کربلای دو، کربلای هفت، عملیات مرصاد و ... بازگو می‌کند.
بعد از اتمام جنگ، یونس غفاری به عنوان یک ارتشی کارکشته در سال 1368 ازدواج می‌کند و باز هم به خاطر شرایط حاد و بحرانی منطقه غرب در تیپ یک پیرانشهر می‌ماند و خدمت می‌کند. در سال 1380 بعد از نائل شدن به درجه سرهنگ دومی به اردبیل بازمی‌گردد و در نهایت بعد از گذراندن سی سال خدمت در اسفند ماه 1389 بازنشسته می‌شود.

در انتها اسناد و تصاویر حضور سرهنگ یونس غفاری در جبهه‌های نبرد زینت‌بخش کتاب است.
از آن‌جا که مناطق عملیاتی غرب هنوز حرف‌های تازه و ناگفته‌های زیادی برای گفتن دارد، امیر رجبی ضمن نقل خاطرات راوی با تصویر‌سازی‌های بدیع و قلم شیوای خویش، توانسته روایتی داستانی به خاطرات بخشیده و کتابی جذاب و خواندنی در حوزه خاطره شفاهی ادبیات دفاع مقدس راهی قفسه‌های کتابخانه‌ها کند. امید است با چاپ و نشر کتاب‌های خاطرات رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال جنگ تحمیلی از رشادت‌های رزمندگان غیور ارتش بیشتر بدانیم.

کتاب «نبرد سه‌کانیان» در قطع رقعی و 279 صفحه با شمارگان 2000 نسخه و 70000 ریال توسط انتشارات ساوالان ایگیدلری و با حمایت اداره کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اردبیل منتشر شده است.

امیرمحمد عباس نژاد



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2029
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.