هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 60    |    26 بهمن 1390

   


 

در باب نشست هفتم


یاحسینی با ضبط صوت تاریخ شفاهی جنگ را می‌نویسد


تاریخ شفاهی فرهنگ و هنر در شیراز پیگیری می شود


عصر خمینی آغاز می‌شود


اعدام اولین امیران ارتش شاه: نصيری، رحيمی، خسروداد و ناجی


بررسی سقوط شاه در گفت‌وگو با علی مطهری


شیوه‌های تدوین تاریخ شفاهی در ایران


عینیت و جایگاه امر واقع در تاریخ


تأملات کتابدارانه پیرامون تاریخ شفاهی (3)


كتاب‌ها در دامنه شخصیت‌شناسی «مهدی باكری» نوشته می‌شوند


یادداشتی بر چهره‏های ماندگار


«خورشیدواره»؛ خاطرات خانم طاهره سجادی


خاطرات رجال در کتابخانه‌های دیجیتال ـ 3


دانشگاه نیکلز خاطرات کهنه سربازان را ضبط می‏کند


تاريخ شفاهي جنوب شرق‌آسيا ـ 39


 



تاريخ شفاهي جنوب شرق‌آسيا ـ 39

صفحه نخست شماره 60

بازسازي زندگي گذشته

وقتي افراد فاميل مسئله نوشتن شرح حال پدربزرگ (ونگ فوك) را پيش كشيدند، من فكر كردم چه جالب، اين موضوع مي‌تواند همزمان دو تا مقصود را برآورده كند.

يعني صرف‌نظر از اين كه نوشتن تاريخچه زندگي او رضايت خاطر خانواده را با اجابت خواست‌شان برآورده مي‌كند، خودش به نحوي يك فرصت مطالعه جدّي پيرامون يك دوره تاريخي قطعي‌الوقوع است كه فردي در زماني معيّن و شرايط اجتماعي مسلّم، به صِرف داشتن حضور و مشاهده در اين زندگي واقعي و بهم‌زدن تجربياتي اكنون قادر است با شرح حال و احوال خودش، اين مقطع تاريخي و جريان زندگي در آن را روايت كند.

نوشتن اين شرح حال را شايد بتوان بيش از همه با عبارت شرح حال به مثابه «منشور تاريخ« دابليو باربارا تاكمن» مقايسه كرد كه در آن انگاره و صورت ذهني به شكل يك چراغ ترسيم شده است كه عليرغم عبور از منشور، در طيفي از رنگ هاي درخشان پديدار مي‌شود.

هر يك از گونه‌هاي شرح حال افراد، مثل صور رنگ ها و بخش هايي از طيف نور، پاره‌هايي از طيف تاريخ‌اند؛ تاكمن مي‌گويد:

«آن‌جايي كه من شرح حال را در كارم مورداستفاده قرار داده‌ام مثل مورد «كوسني» در «آينه سرد» با «طرز فكر يك روستايي» و همين طور راجع به اسپيكر ايدو ريچارد استرس در «برج از خود راضي» و يا در مورد يك موقعيت تاريخي مثل «استيل ول» و تجربه يك آمريكايي در چين... سراغ فرم شرح حال فقط يك يا دوبار آن هم براي فشرده‌كردن تاريخ، رفته‌ام».

به همين منوال، نوشتن سرگذشت« ونگ فوك» اين فرصت را براي من فراهم آورد كه بخشي از تجربه‌ مهاجران چيني آن طرف آب را مورد بازبيني قرار دهم.

اين كار سنگين همچنين موجب مي‌شود من شرح‌حال‌هايي را كه تا به حال راجع به چيني‌هاي سنگاپور و مالزي نوشته شده است مورد بازنگري قرار دهم. تاريخچه‌هاي زندگي بي‌شك مي‌تواند گستره تاريخ را غني و به عمق آن بيفزايد و تاروپود آن را تحت تأثير خود قرار دهد، با وجود گذشته زندگي افراد، ابعاد جديدي بخود مي‌گيرد و براي غيرحرفه‌اي بيشتر معني‌دار و قابل فهم مي‌شود.

با اين توصيف، مضمون مقاله حاضر در ارزش شرح حال به مثابه تاريخ و نقش تاريخ شفاهي در بازسازي زندگي شخصي است كه به چهار بخش فروكاسته شده است.

در درجه اول بد نيست من به ونگ فوك اشاره كنم و مشكلاتي را در نوشتن شرح حال او با آن دست به گريبان بودم. بعد به عقيده‌ام راجع به كاربرد تاريخ شفاهي در بازآفريني زندگي گذشته‌ بپردازم و پس از آن قصدم را در گرايش به شرح حال نويسي از جمله پرداختن به خاطرات چيني‌ها و بالاخره نحوه ارزيابي خاطره‌ها و شرح‌حال‌هاي نوشته‌شده، خواه بوسيله چيني‌هاي مالزي و سنگاپور كه خواسته‌اند به تاريخ كشورهايشان كمك كرده‌ باشند توضيح بدهم؛ بهرحال، قبل از شروع بحث، برخي اشارات ضروري‌اند.

كاربرد اصلاح «تاريخچه زندگي» و داستان آن بويژه در ادبيات تاريخي شفاهي اغلب دستخوش تغيير و تحول واقع مي‌شود. هم از اين روي من به تعريف به غايت مفيد «دانيل برتاكس» رسيدم.

روايت زندگي در بيان او عبارت از توصيف زندگي شخصي به صورت شفاهي است آن چنان كه خود شخص آن را مطرح كند.

بنابراين محقق نمي‌تواند صرفاً بوسيله ضبط صوت اين نوع روايت را در مصاحبه دقيقاً يعني طابق النعل با لنعل به چنگ آورد. و غير از اين تفاوت جزيي مفهوم معني‌دار شخصيت و موقعيت گوينده را نيز كه روايت را در چنبرة خود مي‌گيرد، بايد بدان افزود.

تاريخچه زندگي و حكايت آن شامل اطلاعات ساير منابع چون مصاحبه با اشخاص ديگر و مطالب شرح حال نگارانه ساير منابع نيز مي‌شود.

با چنين تربيتي، شرح حال علاوه بر اين كه مي‌تواند گفته ـ نوشته زندگي شخصي بوسيله شخص ديگر باشد ما را در جايگاه تجزيه و تحليل يك شرح حال‌نگار و مؤلف اطلاعات خام مربوط به تاريخچه زندگي و بازسازي گذشته و درك شكل‌گيري مفهوم آن، پيش مي‌برد.

بنابراين، شرح حال خود نوشت بخشي از زندگي شخصي است، چنان كه خاطرات چرچيل از جنگ دوم جهاني.

تاريخچه زندگي و داستان آن منبع مواد مهمي در پژوهش بسياري از رشته‌هاي تحصيلي است.

مصاحبه اينك به عنوان شيوه‌اي انعطاف‌پذير به طور وسيع مورد استفاده قرار مي‌گيرد اما در جايي كه حكايت زندگي صرفاً طرزي شرح حال گونه به خود بگيرد؛ با اين حال آيا روايت زندگي شخصي در نقل داستان آن، كه به منزله گزارش از وقايع مهمي است كه او مشاهده و آن را تجربه كرده، چيزي به دانش و فهم ما از تاريخ مي‌افزايد يا توصيف رخدادهاي معمولي از زندگي روزمره است كه موجب از ياد اطلاع ما از محيط زندگي اجتماعي ـ فرهنگي كه او در آن بسر برده مي‌شود، چنان كه پائول تامپسون مي‌گويد: تا تجربه زندگي مردم از هر نوعي مي‌تواند به صورت اطلاعات مورداستفاده قرار گيرد، تاريخ بُعد تازه‌اي در دسترس ما قرار مي‌دهد.

Wong Fook مانند يك مهاجر تهيدست وارد سنگاپور شد و داستان زندگي ـ از داستان زندگي مذكور افتاده پيشين متمايز است ـ او شبيه هزاران روستايي است كه خانه و روستاي‌شان را در چين جنوبي ترك كردند و به جستجو يك زندگي بهتر در سرزمين خارجي پرداختند .

او با ترس و اضطراب رنج كشيد و خون دل خورد و درد و عذاب را بر خود هموار كرد و به همين نحو در رؤيا‌ها و شور و شوق ساير مهاجران سهيم بود. از اين حيث داستان زندگي او داستان زندگي مهاجران چيني در درياي جنوبي و شرح حال او روايت تجربه چيني‌هاي آن طرف آب در مالزي است.

پيشرفت او از يك مهاجر به يك رئيس قبيله و از يك نجّار به يك آقا و سرور، بيانگر آن چيزي است كه به عنوان پديده تاريخي و اجتماعي، راجع به مهاجرت چيني‌ها شناخته شده است كه بايد به آن معرفت تجربي خاص فردي او را در زمان و مكان متفاوت اضافه كرد.

ونگ فوك كي، كه بيشتر به اسم« ونگ فوك »يا« ونگ آه فوك» شناخته شده است در سال 1837 در يان جينگ كان يا روستاي اسپك تاكلز در جنوب شرق گوانگ زو تايلند متولد شد.

او با كشتي كف پهن چيني به سنگاپور آمد و به عنوان يك نجّار شروع به كار كر د.

سپس به سوي ساختمان‌سازي رفت و بعد از راه كشاورزي امور خود را مي‌گذراند و سرانجام به كار و كسب بزرگتر در سنگاپور و جوهور تمايل پيدا كرد .او آنقدر شهرت كسب كرد كه مجموعه شرح حال‌هاي كوتاه چاپ شده چون يك صد سال، تاريخ سانگ انگ سينگ، «تاريخ چيني‌هاي سنگاپور» و «نقش نوين خاور دور و رشد قابل توجه چيني‌ها در خانه خود و جهان خارج، دبليو. فيتز جرالد، از نام او نتواند صرف‌نظر نكند.

براي بررسي زندگي او چنين راهكار ي وجود دارد. نخست ونگ فوك در قامت يك مهاجر تهيدست. سي.پي.فيتز جرالد نشان داده است كه صدها سال عزم راسخ مردم، ميل به سمت جنوب و خارج از چين داشته است. اما نقش استعماري اروپائيان در جنوب شرق آسيا به نحو شگفت‌انگيزي باعث افزايش اين امر و گسترش برخي از مشكلات شده است. در قرن 19 و بخش نخستين قرن بيستم تعداد بي‌شماري از چيني‌ها به اين بخش از جهان مهاجرت كردند.

تاريخچه زندگي اين مهاجران بخشي از تاريخ چيني‌ها در مالزي و سنگاپور است كه ديگر تبديل به تاريخ دو كشور است. و تنها كار قابل توجه‌اي كه در انگليس راجع به يك مهاجر قرن 19ـ20 انجام شده، شرح حال «لوي» (85 ـ 183) اس.ام.ميدل بروك وجي. ام گواليك است. اما ياپ آه. لوي يك مهاجر معمولي نبود.

او به عنوان يك چيني Kapitan در ايالت سلانگور نه يك مرتبه بلكه دو مرتبه رقيب يك نخبه مالايي در مهم‌ترين رده قدرت و حكومت قرار گرفته بود.

ثروت ناشي از معدن او بود كه راه توسعه كشور را باز كرد و از كوالالامپور به معني روستايي‌اش يك شهر در اوج شكوفايي‌اش به ظهور رسيد.

ثروت و رفاه در اين شبه جزيره مالايي كه اينك قد برافراشته بود موجب حسادت نسبت به او شد و رقباي او را وادار به جنگ داخلي در سال هاي 73 ـ 1870 كرد؛ شرايطي كه «لوي» يكي از شخصيت‌هاي مهم آن جامعه بود حرفه ونگ فوك بسيار معمولي و پيش پا افتاده بود و از راه و رسم اغلب مهاجران تهيدستي پيروي مي‌كرد كه با سخت‌كوشي، صرفه‌جويي بتدريج و گام به گام سرمايه‌اي بهم مي‌زدند.

او سال 1854، زماني به سنگاپور رسيد كه نقطه اوج مهاجرت به اين كشور بود. مستعـــمره‌نشيني كه با جمعيتي نزديك به 80000 نفر به عنـــوان بندرگاه و يك مركز تجاري تقريباً هــــنوز هيچ رشدي نكرده بود.

در اين زندگي چندنژادي و كار و كسب مختلط، تحت قانون و مقرراتي كه حكومت استعماري انگليس براي آنان بوجود آورده بود، چيني‌ها براي كار و كاسبي، با سعي و تلاش وافر خود در نهايت به راه و روش دلخواه و مطلوبي دست يافتند.

اگر چه برخي كنار خيابان روزگار گذراندند، قليلي توانستند باصطلاح براي خود كسي بشوند.

نوشته: پي .ليم. پوي هون/ترجمه: مهدي فهيمي

منبع: روزنامه اطلاعات: سه شنبه21اردیبهشت1389-شماره24747


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.