به گزارش سایت تاریخ شفاهی، نخستین نشست از سلسله جلسات مقدماتی «پانزدهمین همایش سالانه تاریخ شفاهی ایران»، با عنوان «فقه و تاریخ شفاهی»، عصر دوشنبه بیستوهشتم آبان 1404، در تالار اندیشه مرکز پژوهشهای صداوسیمای قم برگزار شد. گزیدهای کوتاه از مطالب مطرح شده در این نشست، در گزارش پیشِ رو منعکس شده است.
در پانویسهای توضیحی شایسته است که طیفی (حداقل تا حداکثر) را برای کلمات نیازمند گویاسازی مشخص کرد تا متن نوشتهشده جامع، مانع و اقتصادی باشد. همچنین باید توضیحات نوشتهشده دربارة اشخاص، اصطلاحات و رخدادها، متناسب باشند(همتانویسی). مثلاً فردی را در سی کلمه معرفی نکرد و فرد دیگر را در سیصد کلمه. در این صورت باید گویاسازی حد مشخصی را رعایت کرد...
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از آبان 1404 را میخوانید.
خاطرات محمدعلی رجبی، رزمنده گردان سیدالشهدا(ع)، مهمان دویستوهفتادونهمین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1396) بود. او درباره عملیات سیدالشهدا(ع) خاطره گفت. رجبی گفت: «تازه مأموریت لشکر 10 سیدالشهدا در عملیات والفجر 8 تمام شده بود. نقش این لشکر در عملیات والفجر 8 عبور از آب در جزیره امالرصاص بود که مأموریت فرعی حساب میشد.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
شانههای زخمی خاکریز - 27
حاج کوثری فرمانده لشکر حضرت رسول(ص) هم آنجا بود. شب حدود ساعت ده مأموریت یافتیم با دو نفر دیگر از امدادگران به جاده برویم و هر چه زخمی دیدیم، ببندیم و عقب بفرستیم. صدای تیر و انفجار در شب میپیچید و گلولهها زوزهکشان از اطراف ما میگذشتند. به جایی رسیدیم که انبار مهماتی در حال سوختن بود. آنجا را رد کردیم. به یک سهراهی رسیدیم، یک تانک عراقی درحال سوختن بود.