
اسراری از درون ارتش عراق-23
ترجمه: حمید محمدی
ـ شکستن دستها: بعضی دیگر با گذاشتن یکی از دستهایشان روی شیئی بلند، یکی از دوستانشان را وامیداشتند تا ضربهای مستقیم بر آن وارد کند. این ضربه شدید، خیلی ساده استخوان دست را میشکست یا حداقل آن مفصل را جابهجا میکرد. سربازی که میخواست با فرار از جبهه، جان خود را از مرگ نجات دهد، بهناچار درد شدید شکسته شدن استخوان دستش را تحمل میکرد. چون این درد یک آرامش خاطر نسبتاً طولانی را در پی داشت.
ـ اصابت تیر از فاصله دور: گاه بعضی از سربازها برای این که به هیچوجه کارشان به کمیته تحقیق نکشد و ثابت کنند گلولهای که بر پایشان نشسته، از جبهه مقابل آمده است، یکی از دوستانشان را وادار میکردند تا از مسافتی دور پایشان را نشانه برود!
ـ انفجار نارنجک: تعداد دیگری از سربازها که از خیر داشتن چند تا از انگشتهای خود گذشته بودند، با در دست گرفتن یک نارنجک، به گونهای درون سنگر یا گودالی میخزیدند که بدنشان در معرض ترکشهای نارنجک نباشد. سپس ماشه را میکشیدند و پس از انفجار نارنجک دست بدون انگشت خود را برداشته و برای گرفتن مرخصی راهی واحد پزشکی میشدند!
